۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

شعر شب‌بوی پیر

به یاد بیاور،

بگذار باز هم به یاد بیاوریم...

آن شب 

من با گلدانی از 

یک گلِ شب‌بوی پیر

به دیدار تو آمدم.

به آن گلِ نیمه جان

آب دادی و 

با مهتاب آشنایش کردی.

هوا به اندازه‌ی یک اقیانوس رطوبت داشت

و شبنم روی گلبرگ‌های

فرسوده‌ی آن شب‌بو

اتراق کرده بود.

فردای آن شب

همه بیدار شدند و 

پی کارهای خود 

رفتند ولی

ما تلو تلو می‌خوردیم؛

شب‌بو جوان شده بود و

عطرش ما را

مست کرده بود!

چگونه تنبل نباشیم!

 

 

اول از همه، من می‌پذیرم که آدم تنبلی هستم ولی نمی‌خواهم که این حقیقت، باعث کند شدن یا مانع تحقق اهدافم شود. تا آنجایی که می‌دانم، تنبلی یک رفتار است. پس می‌توان با پرهیز از انجام یکسری از کارها و دوری کردن از عادت‌هایی که باعث بروز رفتارهای سست کننده می‌شوند، بر آن فائق آمد.

 

 


برای بروز نکردن تنبلی چه کنم ؟

 

1.تمرین برای تقویت نیروی اراده. ( هنوز نمیدونم چطوری!!! )

 

2. پرهیز از قرار گرفتن در موقعیت‌هایی که معمولا تنبلی از آنجا شروع می‌شود. ( نشستن روی مبل رو به روی تلویزیون، دراز کشیدن روی تخت و... )

 

3. دوری از ابزارهایی که مانع تمرکز بر روی کار اصلی ما می‌شوند. ( رادیو، تلویزیون، موبایل، تلفن، کامپیوتر و... )

 

4. افزایش آگاهی از فرایند بروز عادت‌ها و تنبلی.

 

5. مشخص کردن محلی فقط برای انجام کارها.

 

6. کمک گرفتن از آدم‌های تنبل و به اشتراک گذاشتن تجربیات.

 

7. کمک گرفتن از دوستان و آشنایان برای کنترل کارهایی که باید انجام بدهیم.

 

8. قرار گرفتن در موقعیت‌هایی مجبور می‌شویم کارهایمان را انجام دهید.

 

9. یادداشت کارهایی که برای انجام دادن داریم و اختصاص دادن زمان تقریبی به آنها.

 

10. مشخص کردن جریمه در صورت انجام ندادن کارها و پایبندی به آن.

 

11. توجه کردن به تغذیه. ( با توجه به شرایط بدنی خودمون )

 

12. اول کارهای سخت‌تر و عذاب‌آورتر رو انجام بدیم و بعد به کارهای ساده‌تر بپردازیم.

 

13. قبل از شروع کارها، برای خودمون جایزه و پاداش تعیین کنیم.

 

14. کارهای سخت‌تر را به قسمت‌های کوچکتر تقسیم و بین هر قسمت استراحت کنیم.

 

15. بین کارها زیاد استراحت نکنیم.

 

16. { شما بگید }

 

17. { شما بگید }

 

18. { شما بگید }

 

19.  { شما بگید }

 

20. { شما بگید }

 

_____________________________________

 

 من یه اشتباهی کردم و قبل از اینکه مطلب رو توی وبلاگ وارد کنم توی آفیس تایپ کردم و اینطوری شد که فونتش رو وبلاگ قبول نمی‌کنه.

 

من متخصص نیستم و این روشی هم که پیش گرفتم برای پاسخ به سوال، یکی از روش‌های پیشنهادی برایان تریسی برای پیدا کردن جواب مناسب هست. اگر علاقه داشتید کتاب خلاقیت و حل مسئله‌ی برایان تریسی رو بخونید.

 

اگر تجربه‌ای هم توی این زمینه دارید مطرح کنید که تا هم من و هم بقیه دوستانی که این مطلب رو می‌خونن، ازش استفاده کنیم.

 

 

۱ نظر

خواب جنگ

من زیاد خواب جنگ دیدم !

برام عجیبه چون به جز بازی‌هایی که کردم و فیلم‌هایی که دیدم، اصلا با جنگ ارتباط نزدیکی نداشتم.

وقتی بچه‌ بودم جورج بوش رئیس جمهور آمریکا بود و زیاد ایران رو تهدید به حمله نظامی می‌‌کرد. (جنگ عراق هم در جریان بود.) یک شب خوابیدم و دیدم که روی پله‌های مدرسه وایسادم و همه چیز خیلی خوبه تا اینه بمب‌بارون شروع میشه و آقا حقی ( ناظم خشن دبستان ) از دفترش با یه کلاشینکف بیرون میاد و شروع می‌کنه به تیراندازی و در نهایت یه گلوله به پیشونی‌ش میخوره و می‌میره !

چند سال پیش، وقتی وضعیت سوریه تازه به هم ریخته بود، خواب دیدم که توی یک ساختمون خیلی بلند گیر افتادیم و باید علیه افرادی که توی ساختمون رو به رویی ما هستن بجنگیم. همه چیز خیلی واقعی، خیلی سخت، خیلی خون‌آلود و ناپایدا بود! دقیقا یادم نمیاد که چطور تموم شد ولی آخرین تصویری که توی ذهنم هست اینکه از ساختمون مقابل به سمت ما موشک شلیک کردن و ساختمون کامل فرو ریخت!

چند شب پیش هم در پی ناآرامی‌های فلسطین و اسرائیل خواب جنگ دیدم! با چند نفر از میان شهر خراب شده می‌گذشتیم؛ غروب بود و همه جا آتش گرفته بود.

نمی‌دونم توی فلسطین چیکار می‌کردیم و چطور به اونجا رسیده بودیم ولی می‌دونستیم که باید مخفی بشیم. از کنار نخاله‌های ساختمونی گذشتیم و به یک مغازه رسیدیم، با صاحبش صحبت کردیم، قرار شد که ما رو مخفی کنه.

توی اتاقک بالای مغازه مخفی شدیم و داشتیم با بقیه اعضای گروه مشورت می‌کردیم که چطور فرار کنیم؛ ولی متاسفانه بیدار شدم و جلسه بی‌نتیجه باقی موند. 

امیدوارم که فرار کرده باشن !

__________

پ.ن : اینجانب بسیار زیاد از جنگ می‌ترسم!

پ.ن۱ : راستی الان یادم افتاد که توی خواب وقتی با استاد شجریان تحت محاصره گروه ضربت بودیم هم تیر خوردم! ( رجوع شود به اون پستی که عکس سیاه و سفید از استاد گذاشتم. )