سلام؛
میدانم که شاید هرگز این نامه به دستت نرسد و هیچوقت نفهمی که برایت نامهای نوشتهام.
امروز به طور ناگهانی خبر تولدت را شنیدم و یک دفعه شوکه شدم؛ فکر میکردم پنج روز دیگر مانده تا به دنیا بیایی!
هرچند که زیاد اهل تبریک گفتن و اینجور مناسک نیستم، ولی دلم نمیخواست بیتفاوت از کنار این رویداد بگذرم. تنها کاری که از دستم برمیآید نوشتن است که سعی میکنم در حد قابل قبولی انجام وظیفه کنم.
نمیدانم دقیقا از کجا شروع کنم ولی خوب است بدانی که تمام حرفهای در دل مانده را نمیشود با این دکمههای لعنتی و یک صفحه نمایش 15 اینچی منتقل کرد. هرچند که همین وسایل دیجیتالی امروزه جزو خانواده ما به شمار میآیند و اگر امروز شخصی بخواهد حلقهی اول ارتباطی خودش، که قاعدتا باید شامل صمیمیترین دوستان و افراد خانوادهش باشد، را رسم کند، تقریبا محال است که لپتاپ و تلفن و تبلتش را نتواند در آن جا بدهد!
میدانم که خودت درک درستی از جهانی که در آن زندگی میکنیم داری و هر لحظه خودت را برای رویارویی با آن آماده میکنی، همین باعث میشود که خیالم از آیندهات راحت باشد. اما جایی خواندم که :
« هیچکس از متوسط اطرافیانش فراتر نمیرود. »
چند روزی به همین جملهی کوتاه فکر کردم و فهمیدم که نویسنده بیراه نگفته است؛ واقعا هیچکس نمیتواند از متوسط افرادی که اطرافش هستند فراتر برود و بیشتر از آن رشد و ترقی کند. برای همین، آرزوی داشتن بهترین دوستان را برایت میکنم و امیدوارم که هیچوقت توسط آنها متوقف نشوی. اگر هم احساس کردی پیشرفتت کُند و یا متوقف شده است، برای حذف آدمهای اشتباه زندگیات حتی یک لحظه هم درنگ نکن و مطمئن باش که با این کار هم به خودت لطف میکنی و هم به فرد مقابل.
پس اگر بخواهم تنها برایت یک آرزو بکنم، میگویم :
« امیدوارم آدمهای درستی رو ملاقات کنی. »
ارادتمند همیشگی، امیرحسین.