من زیاد خواب جنگ دیدم !

برام عجیبه چون به جز بازی‌هایی که کردم و فیلم‌هایی که دیدم، اصلا با جنگ ارتباط نزدیکی نداشتم.

وقتی بچه‌ بودم جورج بوش رئیس جمهور آمریکا بود و زیاد ایران رو تهدید به حمله نظامی می‌‌کرد. (جنگ عراق هم در جریان بود.) یک شب خوابیدم و دیدم که روی پله‌های مدرسه وایسادم و همه چیز خیلی خوبه تا اینه بمب‌بارون شروع میشه و آقا حقی ( ناظم خشن دبستان ) از دفترش با یه کلاشینکف بیرون میاد و شروع می‌کنه به تیراندازی و در نهایت یه گلوله به پیشونی‌ش میخوره و می‌میره !

چند سال پیش، وقتی وضعیت سوریه تازه به هم ریخته بود، خواب دیدم که توی یک ساختمون خیلی بلند گیر افتادیم و باید علیه افرادی که توی ساختمون رو به رویی ما هستن بجنگیم. همه چیز خیلی واقعی، خیلی سخت، خیلی خون‌آلود و ناپایدا بود! دقیقا یادم نمیاد که چطور تموم شد ولی آخرین تصویری که توی ذهنم هست اینکه از ساختمون مقابل به سمت ما موشک شلیک کردن و ساختمون کامل فرو ریخت!

چند شب پیش هم در پی ناآرامی‌های فلسطین و اسرائیل خواب جنگ دیدم! با چند نفر از میان شهر خراب شده می‌گذشتیم؛ غروب بود و همه جا آتش گرفته بود.

نمی‌دونم توی فلسطین چیکار می‌کردیم و چطور به اونجا رسیده بودیم ولی می‌دونستیم که باید مخفی بشیم. از کنار نخاله‌های ساختمونی گذشتیم و به یک مغازه رسیدیم، با صاحبش صحبت کردیم، قرار شد که ما رو مخفی کنه.

توی اتاقک بالای مغازه مخفی شدیم و داشتیم با بقیه اعضای گروه مشورت می‌کردیم که چطور فرار کنیم؛ ولی متاسفانه بیدار شدم و جلسه بی‌نتیجه باقی موند. 

امیدوارم که فرار کرده باشن !

__________

پ.ن : اینجانب بسیار زیاد از جنگ می‌ترسم!

پ.ن۱ : راستی الان یادم افتاد که توی خواب وقتی با استاد شجریان تحت محاصره گروه ضربت بودیم هم تیر خوردم! ( رجوع شود به اون پستی که عکس سیاه و سفید از استاد گذاشتم. )