من تا امروز انقدر از عروسی رفتن فراری نبودم. بعد از کنکورِ لعنتی این بلایای غیر طبیعی داره سرم میاد. احساس می‌کنم همه چیزم را فدا کردم تا بتوانم در یک امتحان مسخره شرکت کنم. به هر حال دیگر حوصله شرکت در 3 عروسی دعوت شده  را ندارم و به دنبال دلیلی می‌کردم تا بتوانم غیبت خودم را توجیه کنم. اصلا این جشن به چه دردی می‌خوره ؟

هزار نفر رو علاف می‌کنن و میارن تو یه سالن بزرگ می‌شونن ، بعد 2 ساعت موسیقی درپیتی پخش می‌کنن و چند نفر هم اون وسط خودشون رو می‌کشن. محیط که کمی آروم شد باقالی پلو با ژله و جوجه کباب رو سرو می‌کنن و همه تا خرخره مثل چی می‌خورن ؛ یکی هم نیست که قضیه کاه و کاه‌دون رو تعریف کنه. بعدش داماد رو میارن تا با اون هزار نفر روبوسی کنه و به تولید مثل هزار جور باکتری و جا به جا شدن هزار نوع ویروس کمک کنه ، فکرش رو بکنید که اگر یه آمریکایی یا اروپایی همچین صحنه‌ای رو ببینه چه فکری می‌کنه. نمیگه این جماعت مشکل اخلافی دارن ؟