این هم یکی از همان نامه‌های مسخره‌ایست که همیشه برایت نوشتم و فکر کنم حالا حالاها باید به این کار ادامه بدهم مگر اینکه اتفاق عجیبی بیفتد تا من دست بردارم.

نمی‌دانم ، شاید تو هم بک روز مثل من احساس تغییر و تحول کنی. یعنی وقتی که با خودت تنها می‌شوی و فکر می‌کنی که تا چند سال پیش چه بودی و حالا چه هستی ، بفهمی که دیگر همه چیز تغییر کرده است و دیگر نمی‌شود مثل قبل بود.

همیشه می‌گفتم « سکون نشانه‌ی مرگ است » و با همین شعار دلم را تا به امروز خوش کرده‌ بودم تا همه چیز را از یاد ببرم و تغییر و تحول درونی بتواند مسیر خود را بی‌درد سر طی کند ، وقتی که همه چیز عوض شد و تغییر کرد ، بازگشت قبل بی‌فایده و عبث می‌شود. 

اگر هنوز این احساس عجیب به سراغ تو نیامده است ، آماده باش تا با آن رو به رو بشوی و بفهمی که آدم‌ها هم مثل فصل‌ها تغییر می‌کنند اما مثل فصل‌ها به آن چیزی که قبلا بودند بر نمی‌گردند.

آماده‌ی این انقلاب باش...