یادش بخیر وقتی اولین وبلاگم رو ساختم 14 سالم بود. تازه با فضای اینترنت آشنا شده بودم و سایت‌های دانلود نرافزار برایم جذابیت خاصی داشتند. به خاطر همین مطالبشون رو کپی می‌کردم توی وبلاگم. آمارگیر وبلاگ رو هم دستکاری کرده بودم که تعداد بازدید‌ها رو چند برابر نشون بده !
بعد از اون با یه وبلاگ تاریخی آشنا شدم به نام « هفت کشور ». من هم حس ناسیونالیستی‌م زد بالا و یه وبلاگ ساختم به نام « هفت دریا ». صاحب وبلاگ آقا مجید بود. هیچ‌ وقت ندیدمش ولی به نظر میومد که جوان با مطالعه و معلوماتی باشه. اون بنده‌ی خدا کلی کتاب می‌خوند و ماهی یک مطلب ‌می‌نوشت، ولی من هر روز سه تا مطلب از ویکی‌پدیا کپی می‌کردم.
همینطور ماجرا ادامه داشت تا اینکه یه وبلاگ دانلود آهنگ ساختم ولی این دفعه مطالبش رو کپی نمی‌کردم. خودم آهنگ‌های دهه 40 و 50 رو با شوق و ذوق آپلود می‌کردم و بازدید کننده‌‌ها هم استقبال می‌کردن تا اینکه از مطرب‌بازی (!) خسته شدم و کل مطالب رو پاک کردم.
بعد از اون چند بار خواستیم با دوستان گلم یه سایت فرهنگی راه بندازیم که متاسفانه همشون شکست خوردن و من وبلاگ « روز فرد » رو افتتاح و به صورت کاملا حرفه‌ای (!) شروع کردم به نوشتن مطالبی که الان داره اینجا خاک می‌خوره.
اصلا نمی‌دونم چرا اینا رو دارم به شما میگم؛ ولی خلاصه‌ی عرایضم اینکه وبلاگ‎نویسی آخر و عاقبت نداره. نذارید بچه‌هاتون وبلاگ بنویسن.